سپند امیر سلیمانی و همسرش
عکس های سپند امیر سلیمانی و همسرش + مصاحبه جدیدش
عکسهای زیبا و جدید از سپند امیر سلیمانی در کنار همسرش و مصاحبه جدید و خواندنی اش
سپند امیر سلیمانی: ما در یک جمع دوستانه به واسطه دو نفر از دوستان قدیمی معرفی شدیم و از آنجا آشنایی ما شروع شد که نزدیک به ۴ سال پیش بود ، آن موقع سریال «نرگس» هر شب پخش می شد و مارال هم همه قسمت های آن را دنبال می کرد ، وقتی که برای اولین بار همدیگر را دیدیم او مرا نشناخت , طوری که مجبور شدم به او توضیح بدهم که من نقش همان دامادی را بازی می کنم که …
و آنجا بود که او تازه متوجه شد که من هم یکی از بازیگران آن سریال روتین هستم ، این موضوع یکی از خاطرات شیرین روزهای اول آشنایی مان شد ، بعد از آن هم این آشنایی ادامه پیدا کرد و بعد از گذشت مدتی , زمانی که احساس کردیم از هم شناخت کافی بدست آورده ایم و می توانیم با زندگی در کنار هم خوشبخت باشیم.
البته از همان روزهای اول آشنایی موضوع ازدواج را با هم مطرح نکردیم اما بعد که روز به روز شناختمان از هم بیشتر شد و تقریبا ۲ سال از آشنایی مان می گذشت تصمیم گرفتیم آینده مان را در کنار هم و با هم بسازیم و زندگی مشترکمان را با شناخت و علاقه آغاز کردیم.
سپند امیر سلیمانی: بله , روحیات ما خیلی به هم شبیه است و مواقعی که کنار هم هستیم خیلی کم پیش می آید حوصله مان سر برود یا حرفی برای گفتن نداشته باشیم ، همیشه از کنار هم بودن لذت می بردیم و با شوخی ها و بگو بخندها بهترین لحظه ها را با هم داریم ، هم من و هم مارال اهل فیلم دیدن هستیم و هر دو سریع با محیط اطرافمان ارتباط برقرار می کنیم البته با هم تضادهایی هم داریم , مثلا وقتی می خواهیم وسیله ای بخریم , شاید اصلا نظراتمان با هم یکسان نباشد اما سعی می کنیم با کنار آمدن سلیقه هایمان را به هم نزدیک کنیم تا به یک مورد مشترک برسیم که نامش را بگذاریم تفاهم.
سپند امیر سلیمانی: توقعات ما از همدیگر خیلی منطقی بود و اینگونه نبود که مثلا خانواده مارال عروسی در فلان هتل معروف را بخواهند و مهریه سنگین و … حتی روز قبل از عقد بود که متوجه شدیم هنوز در مورد مهریه صحبت نکرده ایم و مقدار آن را تعیین نکرده ایم و از آنجایی که عشق و علاقه میان ما از روی منطق بود وقتی میزان آن را از مارال پرسیدم , متوجه شدم که واقعا دوست داشتن باقی می ماند نه پول یا رقم های سرسام آور مهریه و با مهریه ای که خودش خواست و من هم موافقت کردم که تعداد آن فقط ۷ سکه بهار آزادی بود.
مارال آراسته: یادم هست وقتی با سپند آشنا شدم تازه پدرم را از دست داده بودم ، آن روزها (مثل الان) احساس می کردم که می توانم به سپند تکیه کنم و از کنار او بودن احساس آرامش می کردم ، به نظر من همه چیزهای خوب دنیا در وجود سپند جمع شده و کل این ها برای من یک انتخاب ایده آل بود که توانستم به او به چشم یک شریک زندگی نگاه کنم.
ما در خیلی از چیزها مثل هم هستیم و کم پیش می آید از هم ناراحت شویم که همه این ها به خاطر درک متقابل است و اینکه عشق و علاقه میان ما از روی عقل و منطق بود , نه احساسات زودگذر چون با هم قرار گذاشتیم که همیشه همدیگر را خوشحال کنیم.
نظرات شما عزیزان: